اس ام اس عاشقانه انگلیسی همراه ترجمه
Love is just like paint, with this difference that you can clear the paint but not love
عشق همچون نقاشیست با این تفاوت که نقاشی را می توان پاک کرد اما عشق را هرگز.
♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠
LOVE is like WAR
Easy to start......
Difficult to end......
Impossible to forget......
عشق مانند جنگ است
شروع آن آسانه
خاتمه دادن به آن مشکله
فراموش کردنش غیر ممکنه
♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠
Being in love is when she looks at you and says: I would like to be a cannibal.
عاشق بودن زمانیه که اون بهت نگاه میکنه و میگه : دلم میخواست آدم خور باشم
♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠♠
You are like the sunshine so warm,
you are like sugar, so sweet...
you are like you...
and that's the reason why I love you!
تو مثل درخشش خورشید گرمی
مثل شکر خیلی شیرینی
تو مثل خودت هستی
و بخاطر همینه که من دوست دارم!
ادامه مطلب
+نوشته شده در چهار شنبه 7 آذر 1397برچسب: اس ام اس عاشقانه انگلیسی, اس انگلیسی, انگلیسی, اس ام اس انگلیسی, پیامک انگلیسی, english love sms, sms love, english sms, message, massage, love, text love, txt, ساعت11:52توسط Mr.Ali |
اس ام اس عاشقانه - سری دوم
زندگی شبیه شعریست
قافیه هایش با من ، ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !
######اس ام اس عاشقانه######
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .
######اس ام اس عاشقانه######
انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !
######اس ام اس عاشقانه######
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم…
######اس ام اس عاشقانه######
ادامه مطلب
+نوشته شده در چهار شنبه 7 آذر 1397برچسب: اس ام اس عاشقانه, اس عاشقانه, smsعاشقانه, lovesms, love sms, s love, مسیج عاشقانه, پیامک, پیامک عاشقانه, عشق, پیام عشق, عشقولانه, لاو, اس ام اس لاو, لاو اس ام اس, دوست داشتن, ساعت11:44توسط Mr.Ali |
اس ام اس عاشقانه
دیوانه نیستم !
فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم
.
.
.
چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .
.
.
.
برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست
مرور قصه ی دل کافی ست . . .
.
.
.
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .
.
.
.
خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید !
.
.
.
خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟
.
.
.
نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .
.
ادامه مطلب
+نوشته شده در چهار شنبه 7 آذر 1397برچسب: اس ام اس, پیامک عاشقانه, اس ام اس عاشقانه, دوست داشتن, sms, love sms, , ساعت10:55توسط Mr.Ali |
حرف های خود را از سه صافی عبور دهید
شخصي نزد همسايهاش رفت و گفت:
“گوش کن، ميخواهم چيزي برايت تعريف کنم. دوستي به تازگي در مورد تو ميگفت…”
همسايه حرف او را قطع کرد و گفت:
“قبل از اينکه تعريف کني، بگو آيا حرفت را از ميان سه صافي گذراندهاي يا نه؟”
گفت: “کدام سه صافي؟”
ادامه مطلب
+نوشته شده در یک شنبه 4 آذر 1397برچسب: حکایت دروغ, حکایت غیبت, حرفای بیهوده, حرف راست, حقیقت, دروغ نگفتن, سخن چینی, حرف مفید, صافی, باید حرف را از صافی عبور داد, نباید دروغ گفت, , ساعت11:17توسط Mr.Ali |
پندی از استاد به شاگرد
استادي با شاگرد خود از ميان جنگلي مي گذشت. استاد به شاگرد جوان دستور داد نهال نورسته و تازه بار امده اي را از ميان زمين برکند.
جوان دست انداخت و براحتي ان را از ريشه خارج کرد.پس از چندقدمي که گذشتند، به درخت بزرگي رسيدند که شاخه هاي فراوان داشت .استاد گفت:اين درخت راهم از جاي بر کن
ادامه مطلب
+نوشته شده در یک شنبه 4 آذر 1397برچسب: پند, مطلب پند اموز, اموزش, پندگرفتن, جملات ناب, پندهای استاد, استادان, استاد بزرگ, پند استاد به شاگرد, شاگرد, پندگیر, ساعت10:56توسط Mr.Ali |
پادشاه و کنیزک
پادشاه قدرتمند و توانايي, روزي براي شكار با درباريان خود به صحرا رفت, در راه كنيزک زيبايي ديد و عاشق او شد. پول فراوان داد و دخترک را از اربابش خريد, پس از مدتي كه با کنیزک بود. کنیزک بيمار شد و شاه بسيار غمناك گرديد. از سراسر كشور, پزشكان ماهر را براي درمان او به دربار فرا خواند, و گفت: جان من به جان اين کنیزک وابسته است, اگر او درمان نشود, من هم خواهم مرد
هر كس جانان مرا درمان كند, طلا و
ادامه مطلب
+نوشته شده در یک شنبه 4 آذر 1397برچسب: پادشاه, دربار, صحرا, کنیزک, عاشق, دخترک, ارباب, شاه, طلا, مروارید, حکایت شاه و کنیز, باریک, لاغر, گریه, معکوس, خدای بخشنده, معالجه, ساعت10:43توسط Mr.Ali |
بهلول و داروغه بغداد
روزي داروغه بغداد در اجتماعي که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هيچ کس نتوانسته است مرا گول بزند.
بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاري ندارد، ولي به زحمتش نمي ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، اين حرف را مي زني و الا مرا گول مي زدي.
ادامه مطلب
امسال زمستان سختی در راه است
پائيز بود و سرخپوست ها از رئيس جديد قبيله پرسيدند كه زمستان پيش رو سرد خواهد بود يا نه. از آنجايی كه رئيس جديد از نسل جامعه مدرن بود از اسرار قديمی سرخپوست ها چيزی نياموخته بود. او با نگاه به آسمان نمی توانست تشخيص دهد زمستان چگونه خواهد بود. بنابراين برای اينكه جانب احتياط را رعايت كند به افراد قبيله گفت كه زمستان امسال سرد خواهد بود و آنان بايد هيزم جمع كنند.چند روز بعد ايده ای به نظرش رسيد. به مركز تلفن رفت و با اداره هواشناسی تماس گرفت و پرسيد: «آيا زمستان امسال سرد خواهد بود؟!
ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 2 آذر 1397برچسب: زمستان, حکایت, سرخپوست, مدیران, منفی, منفعت طلبی, خودخواه, مغرور, هواشناسی, هیزم, کارشناس, قبیله, حکایت زیبا, حکایت های معروف, ساعت12:23توسط Mr.Ali |
کاریکلماتور
نقش مدرک در هنر همچون نقش قند شکن در خیاطی است ***************** سر صحبت را باز می کنم حرف هایت سرریز می شود ***************** نمیدانم چرا رابطه ایست هرگاه دلم تنگ میشود گلویم درد میکند ***************** بعضیا به پای هم پیر میشن بعضیا هم به دست هم!! ***************** هر کسی با انجام کار خاصی میتونه شما را خوشحال کنه ولی فقط یک نفر خاص میتونه بدون انجام کاری شما را خوشحال کنه
ادامه مطلب
+نوشته شده در سه شنبه 29 آبان 1397برچسب: کاریکلماتور, جملات, کالیکاتور کلمات, کالیکاتور, متن, تکست, آدم, زندگی, عشق, حواس, رفاقت, دوستی, ساعت22:21توسط Mr.Ali |
باغ خدا، دست خدا، چوب خدا
مردی در يک باغ درخت خرما را با شدت تکان می داد و بر زمين می ريخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا اين کار را ميکنی؟ دزد گفت: چه اشکالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمايی را بخورد و ببرد که خدا به او روزی کرده است. چرا بر سفره گسترده نعمتهای خداوند حسادت ميکنی؟ صاحب باغ به غلامش گفت: آهای غلام! آن طناب را بياور تا جواب اين مردک را بدهم
ادامه مطلب
+نوشته شده در سه شنبه 29 آبان 1397برچسب: دست خدا, چوب خدا, باغ خدا, حکایت, جبر, اختیار, طناب, غلام, دزد, باغ, شرم, اعتقاد, درخت, ساعت4:7توسط Mr.Ali |
آهو در طویله خران
صيادی، يک آهوی زيبا را شکار کرد و او را به طويله خران انداخت. در آن طويله، گاو و خر بسيار بود. آهو از ترس و وحشت به اين طرف و آن طرف می گريخت. هنگام شب مرد صياد، کاه خشک جلو خران ريخت تا بخورند. گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می خوردند. آهو، رم می کرد و از اين سو به آن سو می گريخت، گرد و غبار کاه او را آزار می داد.
ادامه مطلب
+نوشته شده در سه شنبه 29 آبان 1397برچسب: حکایت, آهو, خر, الاغ, شکارچی آهو, کاه, خوردن, حکایت زیبا, حکایت پندآموز, حکایت آهو, حکایت الاغ, طویله, لاف زدن, گدا, صفت, غذا, وحشی, شکنجه, ساعت3:53توسط Mr.Ali |
|