چشمان پدر عاشق فوتبال
این داستان درباره پسر بچه لاغر اندمی است که عاشق فوتبال بود. در تمام تمرینها سنگ تمام میگذاشت اما چون جثه اش نصف سایر بچههای تیم بود تلاشهایش به جایی نمیرسید. در تمام بازیها، ورزشکار امیدوار ما روی نیمکت کنار زمین مینشست اما اصلا پیش نمیآمد که در مسابقه ای بازی کند.
این پسر بچه با پدرش تنها زندگی میکرد و رابطه ویژه ای بین آن دو وجود داشت. گرچه پسر بچه همیشه هنگام بازی روی نیمکت کنار زمین مینشست اما پدرش همیشه در بین
+نوشته شده در پنج شنبه 1 آذر 1397برچسب:فوتبال,پسر فوتبالیست,داستان پسر فوتبالیست,نابینا,پدر کور,پدر نابینا,بازیکن,تیم,مسابقه,رختکن,داستان تیم, ساعت21:3توسط Mr.Ali |