از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان مرد فقیر در سیرک

وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند. به نظر می رسید پول زیادی
نداشتند.

شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز
پوشیده بودنـد. بچه ها همگی با ادب بودند. دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست
همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار
بود ببینند، صحبت می کردند. مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او...

ادامه مطلب
+نوشته شده در پنج شنبه 20 دی 1397برچسب:داستان,مرد,فقیر,در,سیرک,همراه,با,خانواده,در,پارک,ساعت16:40توسط Mr.Ali |