از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان مرد و پسرکوچولوی فقیر

حتماااااااااااااا بخونید یکی از بهترین داستان های واقعیست ..

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.

مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. دررستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.

فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ ... نه

نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:

- عمو... میشه کمی پول به من بدی؟

- فقط اونقدری که بتونم نون بخرم

- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.

ادامه مطلب
+نوشته شده در پنج شنبه 20 دی 1397برچسب:داستان,مرد,و,پسر,فقیر,در,رستوران,دنیای,مجازی,ساعت16:30توسط Mr.Ali |