از زندگیت لذت ببر Enjoy Your Life

مطالب سرگرم کننده و مطالب آموزشی
داستان طنز زنم افتاده توی آب

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"
هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره...

ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,طنز,مرد,هیزم,شکن,و,زنش,که,در,اب,افتاده,ساعت19:51توسط Mr.Ali |
داستان طنز زنی که از شوهرش کتک میخورد

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره

 
دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟

خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم.هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه.


دکتر گفت: خبو دوای دردت پیش منه: هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن..

ادامه مطلب
+نوشته شده در جمعه 21 دی 1397برچسب:داستان,طنز,زنی,که,از,شوهرش,کتک,میخورد,ساعت18:10توسط Mr.Ali |
داستان پسری که عاشق دختر پادشاه شد

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.

جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک ..

ادامه مطلب
+نوشته شده در پنج شنبه 20 دی 1397برچسب:داستان,پسر,که,عاشق,دختر,شاه,شد,نماز,ساعت16:33توسط Mr.Ali |
داستان مادر یک چشم

مادر من فقط يك چشم داشت . من از اون متنفر بودم . اون هميشه مايه خجالت من بود اون براي امرار معاش خانواده براي معلم ها و بچه مدرسه اي ها غذا مي پخت.
يك روز اومده بود دم در مدرسه كه منو با به خونه ببره خيلي خجالت كشيدم . آخه اون چطور تونست اين كار رو بامن بكنه ؟ روز بعد يكي از همكلاسي ها منو مسخره كرد و گفت مامان تو فقط يك چشم داره فقط دلم ميخواست يك جوري خودم رو گم و گور كنم . كاش زمين دهن وا ميكرد و منو كاش مادرم يه جوري گم و گور ميشد...
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا ميخواي منو بخندوني و خوشحال كني چرا نميميري ؟
اون هيچ جوابي نداد....

ادامه مطلب
+نوشته شده در پنج شنبه 20 دی 1397برچسب:داستان,مادری,که,یک,چشم,داشت,سلامتی,مادرا,ساعت16:4توسط Mr.Ali |